جدول جو
جدول جو

معنی پس بردار - جستجوی لغت در جدول جو

پس بردار
(اَ صَ)
پسه بردار. خادمه که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست برداشتی تا بزمین نساید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
روز بعد از فردا، دو روز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست بردار
تصویر دست بردار
دست بردارنده، ول کننده، ترک کننده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ بَ)
عمل پس بردار
لغت نامه دهخدا
(پَ فَ)
یک روز بعد از فردا. بعد غد
لغت نامه دهخدا
(وَ جَ)
بعقب بردن، بازگردانیدن. رجعت دادن
لغت نامه دهخدا
(وْ سِ)
دست برنده. مقدم به جنگ. هنرنما. چابک. که زود دست به کاری برد:
سپاهی فرستم تو سالار باش
برزم اندرون دست بردار باش.
فردوسی.
یکی نامداری که بد یار اوی
برزم اندرون دست بردار اوی.
فردوسی.
ببین تا کجا رفت سالار ما
سپهبد یل دست بردار ما.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وْ فُ بَ تَ / تِ)
دست بردارنده. ترک کننده. رفع مزاحمت کننده. رهاکننده.
- دست بردارشدن، خود را بازداشتن و احتراز کردن. (ناظم الاطباء).
- ، بخشیدن و معاف کردن. (ناظم الاطباء).
- ، باز ایستادن. (ناظم الاطباء).
- ، موقوف کردن. (ناظم الاطباء).
- دست بردار نبودن از چیزی یا کسی، مصر بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ زَ)
راه برنده. کنایه از پی برنده. (از یادداشت مؤلف).
- ره بردار به جای نبودن، بدان جای راه نبردن. راه نیافتن و دسترسی پیدا نکردن بدان جای
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ سِ)
بردارندۀ شن. حمل کننده شن و ماسه
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دُو)
عکس بردارنده. آنکه با دوربین عکاسی عکس شخص یا شی ٔ یا منظره ای را گیرد. (فرهنگ فارسی معین). عکاس
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ / سِ بَ)
پس برداری. عمل پسه بردار
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
خادمه که دامان بلند خاتون را گاه حرکت بردارد تا بزمین نساید:
آن کسان را که تو بینی پسه وردار لباس
جامه شان بنده و خود خواجۀ خدمتکارند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 63)
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
پسه بردار. رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
پسه وردار و رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا
رخشگر رخش بردار آنکه با دوربین عکاسی عکس شخص یا شی یا منظره ای را گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسه برداری
تصویر پسه برداری
پس برداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست بردار
تصویر دست بردار
ترک کننده، رفع مزاحمت کننده، رها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
یک روز بعد از فردا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بردن
تصویر پس بردن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خادمه ای که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست بر میداشت تا بزمین نساید پسه بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد بردار
تصویر بد بردار
((بَ. بَ))
تحمل کننده بدان، کسی که سعه صدر دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
((~. فَ))
یک روز بعد از فردا
فرهنگ فارسی معین
پس رفتن، به پشت رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
برادرخوانده، یار و مددکار مثل برادر
فرهنگ گویش مازندرانی